ژوان عزيزمژوان عزيزم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه سن داره

ژوان میعادگاه عشقمان

عشق کوچولو

چقدر خوبه وقتی عشق کوچولوت، بعد از یک روز آروم و شاد دستش رو بندازه دور گردنت رو راحت به خواب بره...، یعنی هلاک این کاراتم من نازنینم. امروز صبح دختر خوبم خیلی خوش اخلاق از خواب بیدار شد و روز زیبایی رو برام به وجود آورد، خیلی باهم بازی کردیم و کنار هم آروم بودیم، فکر می کنم خیلی به این آرامش نیاز داشتم، تو دو سه روز گذشته ژوانی درگیر در آوردن دندونهای جدید بود (دندون 3 چپ و راست، بالا و پایین) و اوضاع اخلاقی و رفتاری به شدت به هم ریخته ای داشت، کاسه صبر مادر هم حدی داره و بالاخره لبریز می شه، مخصوصا که دختری تا صبح جیغ زده باشه و گریه کرده باشه و مرتب گفته باشه "اییت" یعنی یه چیزی داره اذیتم می کنه، تماشای زجر کشیدن پاره وجودت از یک طرف به ...
22 بهمن 1392

چه گازهاي شيريني!!!!

عسل مامان امشب تونستي بدون تماشاي عكس و فيلمهاي موبايل و با لالايي و ماساژ بخوابي!!!!! الهي قربونت برم كه اينقدر قدرت سازگاريت بالاست، الان بيست و چهار روزه كه ديگه شير نمي خوري و براي خوابيدنت تماشاي فيلمهاي گوشي رو جايگزين شير كرده بودي كه انگار داري اون هم كنار مي ذاري... الهي قربون بوي خوب موهات بشم من، الهي قربون اون گازهايي بشم كه شبها قبل از خواب از صورتم مي گيري و بعدش غش غش مي خندي!!!!! خودم هم عاشق گاز گرفتنم آخه هههههههههه !!!!!! راستي اين هم بگم كه كم كم دارم روي پروژه جدا كردن اتاق و تخت خوابت كار مي كنم و الان چهار شبه كه تا صبح تو تخت خودت مي خوابي، آفرين به تو نازنينم.... دوستاي مهربونم كه يه عالمه كامنت و نظرهاي خوب برام ...
3 بهمن 1392

ژوانی با شیر مامی بای بای کرده....

حدودا یک ماه پیش بود، یک روز ظهر که می خواستم ژوان رو بخوابونم دیدم رنگ دندونهاش داره تغییر می کنه و رو به تیرگی می ره، خیلی ناراحت شدم چون می دونستم که اصلا تحمل درد کشیدن دختری رو ندارم.... دکتر متواضع هم که بعد از یک سالگی ژوانی هر بار که پیشش می رفتیم با تاکید فراوان ازم می خواست که هر چه زودتر به شیر دادن به ژوان خاتمه بدم و می گفت بعد از یک سالگی نه تنها کودک هیچ گونه نیازی به شیر مادر نداره بلکه شیر مادر باعث اختلال در تغذیه و خواب شبش می شه، شیر شب هم که به شدت باعث پوسیدگی دندونهای جوجو می شه... خلاصه برای این کار خیلی تحقیق و بررسی کردم و با مشاور ژوانی هم صحبت کردم که مبادا از شیر گرفتن تو این سن مشکلات عاط...
22 دی 1392

یه همچین دختری دارم من....

یه همچین دختری دارم من.... گاهی بسیار آروم، گاهی بسیار خانوم، گاهی بسیار پرانرژی و شیطون، گاهی هم بسیار عاشق_عاشق بازي و اسباب بازی.......   نمی دونم چرا نمی شه مثل همیشه بین عکسها فاصله گذاشت و مرتب چیدشون ولی اشکال نداره، درهم برهم بودن هم گاهی بد نیست....     ...
4 دی 1392

عاشق شنا

    ژوانی خیلی خوب تو شنا پیشرفت کرده و دیگه خودش پا می زنه و می ره جلو، سه هفته پیش بود و اصلا انتظارش رو نداشتم  که هنوز به پایان ترم یک هم نرسیدیم ژوانم بتونه خودش شنا کنه و جلو بره ولی این اتفاق سه شنبه سه هفته پیش افتاد و من در کمال ناباوری دیدم که بععععععلهههههههه خانوم کوچولوی ما بعد از اینکه بازو بندش رو بستم خودش رو تو پوزیشن خوابیده قرار داده و داره می آد به سمت من، ای خداااااا  از ته دلم شاد شدم، خیلی برام لذت بخش بود دیدن ژوان تو این حالت... چقدر خبرها رو دیر می گم...         ...
4 دی 1392

سبک زندگی

باورم نمی شه که این منم و سبک زندگیم بعد از تولد ژوان تا این حد عوض شده، تا این حد که الان ساعت 12:30 نیمه شبه و من در حال آشپزی هستم!!!!!!!!!! آشپزی برای نهار  فردا ظهر که از استخر بر می گردیم و از گرسنگی هلاکه شرمنده اش نباشم .... باورم نمی شه خودمم، زهره ای که تا پیش از این شاید هفته ای یک بار می رفت تو آشپزخونه و اغلب اوقات با غذای بیرون و غذای خریداری شده از خیریه و غذاهای حاضری یا غذاهایی که مامان می داد روزگار رو می گذروند و تا گرسنه اش نمی شد یادش نبود که باید برای غذا فکری بکنه، الان هر شب قبل از خواب داره به صبحانه، نهار و شام فردا فکر می کنه، داره به این فکر می کنه که فردا با دختر کوچولوی خودش چی بازی کنه، ...
5 آذر 1392

ژوانی شناگر کوچولوی من

 باز هم سلام به روی ماه دخترم و همه دوستان خوبم که اینجا رو می خونن و من رو خوشحال می کنند... من فردا باید برم سر کار، مثلا می خواستم شب زود بخوابم ولی وقتی ژوان خوابید هوس کردم بیام و یک سری از عکسهاش رو بذارم اینجا . خلاصه وقتی اومدم پای لپ تاپ دیدم اوه اوه ...چون تازگیها یک کم تنبل شدم و با گوشی از ژوان عکس می ندازم و یه مدتی بود که دوربین رو فراموش کرده بودم کلی عکس از حدودهای تیر ماه دارم که پوریا ریخته بود رو لپ تاپ ولی من اصلا یادم نبود که بذارمشون... خلاصه این عکسها از حدودهای تیر ماه هست تا همین یکی دو هفته اخیر:   اول عکسهای استخر:     ژوان برای مامی می خنده... او...
12 آبان 1392