ژوان عزيزمژوان عزيزم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

ژوان میعادگاه عشقمان

اولین هالوین و کریسمس

1393/10/5 3:10
نویسنده : مامي
1,058 بازدید
اشتراک گذاری

امسال ژوانی برای اولین بار مراسم هالوین رو از نزدیک دید و خیلی تجربه جالبی براش بود. اول شب مثل چهارشنبه سوری خودمون که بچه ها می رفتند زنگ خونه ها رو می زدن و خوراکی و شکلات می گرفتند، اینجا هم روز هالوین بچه ها لباسهای خاص خودشون رو که گاهی ترسناک، گاهی عروسکی یا هر چیز دیگه ای که دوست دارند هست می پوشن و می رن زنگ همسایه هاشون رو می زنن و خوراکی می گیرن و کلی می خندن و بهشون حسابی خوش می گذره...

ژوان هم اون شب تینکربل شده بود و اول کمی با خجالت می رفت به طرف خونه همسایه ها، ولی بعدش که دید توی کوچه همه بچه ها دارن همین کارو می کنن خیلی خوشش اومد و می دوید به طرف خونه هایی که چراغها و تزئیناتشون روشن بود زنگ می زد و منتظر می شد تا بیان بهش خوراکی بدن و کلی بخندن، اولش برای من هم خیلی کار عجیبی بود که آدم بره دم خونه مردم و ازشون خوراکی بگیره ولی وقتی دیدم همه بچه ها و حتی خیلی از بزرگا با لباسهای عجیب و غریب و جالبشون دارن این کارو می کنن برام خیلی جذاب شد و در حال خوراکی جمع کردن کلی خندیدیم، یعنی واقعا نمی تونستم جلوی خنده امو بگیرم و اون شب یکی از شبهایی بود که خیلی بهمون خوش گذشت...

 

 

اینجا هم عزیز دلم داره خوراکیهایی رو که گرفته دونه دونه می خوره...

 

از چند روز بعد از هالوین هم برنامه های کریسمس شروع شد و ژوان با دیدن سانتا حسابی ذوق می کرد و دوست ذاشت بره بغلش و باهاش عکس بندازه...

اولین درخت کریسمس ما

 

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان امیرعلی
30 بهمن 93 10:54
خیلی وقت بود وبلاگ ژوانی عزیز رو ندیده بودم. هزار ماشاا... جیگریه این دخمل ما. عکس ها هم که طبق معمول فوق العاده هستن. فکر کنم این پست های منو وقتی برگردی ایران بخونی. هزار تا بوس