ژوان عزيزمژوان عزيزم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

ژوان میعادگاه عشقمان

حال و هوای این روزها

1391/10/13 9:27
نویسنده : مامي
607 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم می خوام یک کم از حال و هوای این روزهامون برات تعریف کنم. 

 تازگیها احساس می کنم که تو این دنیا هیچ لذتی بالاتر از تماشای صورت ناز و آروم تو وقتی که خوابیدی نیست، وقتی خوابی پیشت دراز می کشم و فقط نگاهت می کنم و هر چند دقیقه یک بار لپ یا پیشونیت رو یک بوس آروم می کنم و دستم رو دورت حلقه می کنم و بغل می کنمت، چه آرامشی، چه عشقی، چه حالی!!!  خدایا نمی دونم چه جوری ازت تشکر کنم؟؟؟ نمی دونم چه جوری بگم که چقدر این لحظات رو دوست دارم؟ همیشه آرزوی این روزها رو داشتم، این روزها، این احساسات، در آغوش گرفتن دختر نازم، و حالا به آرزوهام رسیدم، خدای مهربونم دلم می خواد پیشت بشینم و دستت رو ببوسم و بگم خیلی ازت ممنونم که دارم این لحظات رو تجربه می کنم، خیلی ازت ممنونم که این هدیه آسمونی رو بهم دادی، ژوان عزیزم هیچ وقت از انجام دادن کارهات خسته نشدم، هر کاری که برات کردم و می کنم با عشق بوده، از خودت و از نگاه زیبا و قشنگت انرژی گرفتم، به پوریا هم همیشه می گم که من آرزوی این کارها رو داشتم، لحظه شماری می کردم برای داشتن نی نی و رسیدگی کردن بهش، خدای عزیزم باز هم ازت خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم...    

ژوان خوبم تازگی ها روزها خیلی همکاریت با مامی زیاد شده و خیلی نیاز نداری که من هر لحظه پیشت بشینم و سرگرمت کنم. دیگه خودت یاد گرفتی که تنهایی بازی کنی و من می تونم بیشتر از قبل به کارهام برسم، اصلی ترین بازیت هم اینه که همش داری روی زمین غلت می زنی و جاهای جدید و کشف می کنی، از اینکه بری روی سنگ و دراز بکشی و دستت رو بکوبی روش خیلی خوشت می آد ولی چون هوا سرده من خیلی نگران می شم وقتی می بینم رو سنگی، زود می ام برت می دارم و می ذارمت روی فرش ولی 5 ثانیه بعد دوباره خودتو می رسونی همونجایی که دوست داری، تی وی نگاه کردنت هم خیلی بامزس، اینقدر خوشگل دمر دراز می کشی و دستت رو می ذاری زیر سرت و غرق تماشای تلویزیون می شی، چند بار خواستم ازت عکس بگیرم ولی تا دوربین رو می بینی زود سرت رو بلند می کنی و خلاصه ژستت به هم می خوره، بعضی وقتها هم تو پوزیشن نشسته تلویزیون می بینی و وقتی کسی از جلوت رد می شه اینقدر قشنگ سرت رو کج می کنی تا بتونی ادامه برنامه مورد علاقه تو نگاه کنی ( عاشق سی دی بیبی موتزارتی)، غذات هم که معمولا با میل می خوری، از شنبه (نه دی) یک کار خیلی بامزه بعد از غذا خوردن می کنی، وقتی سوپت یا حریره بادوم و چیزهای دیگه ای که می خوری دور لبت خشک می شه دهنت رو تا می تونی باز می کنی تا پوست دور لبت باز شه خنده خنده خنده!!!!! خیلی برام جالبه که خودت برای رفع بعضی از مشکلاتت راه حل به ذهنت می رسه و مشکلت رو خودت حل می کنی...

دیگه حدود 20 ثانیه بدون ساپورت می شینی و با اسباب بازیهات بازی می کنی ولی بعدش تعادلت به هم می خوره و چیزی که برام جالبه اینه که وقتی داری می افتی زود دستت رو می ذاری جلوت یا کنارت تا از خودت محافظت کنی یعنی رفلکس پاراشوتت فعال شده و من از این موضوع خیلی خوشحالم. البته هنوز در حدی نیست که خیالم راحت باشه و مواظبت نباشم چون هنوز نمی تونی خیلی با استقامت این کار رو بکنی و نیاز به کمک داری، بابا مامان گفتنت هم توی یک پست جدا برات می نویسم، چون برام خیلی مهمه و نمی خوام قاطی یک عالمه نوشته دیگه برات تعریفش کنم.

یک حرکت اختصاصی هم داری که فقط برای من و پوریا انجامش می دی، وقتی من یا پوریا از سرکار برمی گردیم خیلی ذوق می کنی و 4 تا دست و پات رو می آری بالا و اینقدر تکونشون می دی و  ما هم که دیگه حسابی کیف می کنیم و این حرفا ... این حرکتت فقط مال ماست.

تازگیها شبها خیلی زیاد از خواب بیدار می شی ، مثلا بعضی وقتها شب تا صبح نیم ساعت یک بار پا می شی و شیر می خوری و من یک کم دارم اذیت می شم، باید برای این موضوع یک فکر اساسی بکنم و دنبال یک راه حل خوب باشم، آخه یکی دو بار صبح ها که می خواستم برم سر کار موقع رانندگی بدجوری احساس خواب آلودگی می کردم و خیلی ترسیدم، امیدوارم بتونم زودتر یک فکری برای بهتر شدن خواب شبت بکنم. (دوستای خوبم اگر در مورد این مشکلم چیزی به ذهنتون می رسه بهم بگین و راهنماییم کنین)

یک کم هم از برنامه های چند ماه آیندمون برات بگم، برنامه ریزی سفر عیدمونو کردیم و بلیط هامونو خریدیم. هورااااااا ، فقط یک کم نگران راحتی تو توی هواپیما هستم، البته تو اون موقع ده ماهه هستی و شاید تحملت بیشتر شده باشه، 7 دی که برای چک آپ 7 ماهگیت رفتیم مطب دکتر متواضع  ازش پرسیدم که اشکال داره اگر تو هواپیما بهت یک کم داروی خواب آور بدم؟ چون واقعا نگرانم که تو نتونی پرواز طولانی رو تحمل کنی و بی تاب شی، اون هم گفت محاله که بخوابه، یعنی منظورش این بود که بهتره نخوابی چون می گفت بچه ها تو این سن معمولا دچار گوش درد تو هواپیما می شن :(((( اگر بچه ساعتهای طولانی بخوابه و چیزی نخوره مشکل گرسنگی هم به گوش درد اضافه می شه دیگه جیغ ها وحشتناک می شه ولی اگر بیدار باشی می تونی موقع تیک آف و لندینگ شیر بخوری و این به کم شدن گوش درد کمک می کنه و هر وقت هم گرسنه بودی غذا یا شیر می خوری و سر حال می شی....

راستی اندازه هاتو تو پایان هفت ماه هم بهت بگم، دختر نازم وزنت 7500 گرم، قدت 70 سانتی متر و دور سرت هم 44 سانت بود. باید از ماه پیش 400 گرم وزن اضافه می کردی ولی  300 گرم اضافه شده بود و دکترت گفت که غذا اصلا در اولویت نیست و باید تا می تونم بهت شیر بدم، من هم دیگه فقط یک وعده در روز بهت غذا می دم و یک بار هم میوه یا آب میوه بهت می دم وسعی می کنم بیشتر بهت شیر بدم.

خب عزیزم فعلا به خدا می سپارمت تا وقت کنم بیام و چند تا از عکسهای جدیدت رو برات بذارم ماچماچ.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان اراد
12 دی 91 16:38
سلام زهره جون.مرسی که بهم سرزدی عزیزم.خدا این نی نی خوشگلو مامانیو بهت ببخشه.خیلی ناز بود تا اخرین صفحه وبتو دیدم همه عکسات قشنگ بود.بازم بهم سربزن رمزمم برات میذارم.چرا عکس از اتلیه بارداریتو نذاشتی عزیزم؟بذار با رمز اگه با رمز بذاری مثه بقیه مامانا اتفاقی نمیوفته.البته فوضولی نکرده باشم.ایشالا موفق باشی


سلام مامان آراد جون. مرسی از راهنمایی خوبت. حتما این کارو می کنم...

پگاه
13 دی 91 9:50
خیلی قشنگ بود حسات یاد اون وقتهای پایا افتادم واقعا همه بچه ها مثل هم هستن امیدوارم سالهای سال کنار هم خوش و سلامت باشید دختر خوشگلمو ببوس


مرسی خاله پگاه مهربون

سارا مامان ژوان
13 دی 91 13:14
قربونه دوست جونه ژوانم برم الهی این مامیه شما ما رو مسخره میکنه فکر کنم که اینقدر از دختر من تعریف میکنه
ماشالهههههههههههههههههههه
به کارهات و ژستات من موش شدنتو میخوام مممممممممممممممممممممممممممم
میبوسمت عسلم



واااااای سارا جون نه به خدا.... این چه حرفیه؟؟؟ من هر چی برای ژوان نازنین شما می نویسم واقعا از ته دلمه... دورادور هر دو تا تونو دوست دارم...
الی مامان
14 دی 91 19:44
اجازه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟////
اون مشکل شب رو من هم دارم تازه امیر کوچک تر هم هست فکر می کردم بهتر بشه
حالا چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟


الی جون من شبهایی که می خوام فرداش برم سر کار به ژوان شیر خشک می دم یک کم بهتر می خوابه، یکی دو بار هم وقتی بیدار می شه بهش آب می دم که این کار هم بی تاثیر نبوده و خدا رو شکر دو سه شبه که بهتر می خوابه...

مژده
14 دی 91 23:51
سلام مامانی.
من فکر میکنم نانازت خوب سیر نمیشه که شبا نمیخوابه یاحتما مشکلی واسش پیش اومده مثل دندون در آوردن ....دندونی در آورده یا نه ؟
شک نکن که یک وعده غذا کمه براش!!!!!!!
تو شبا سیرش کن (با شیر و غذا )بخوابونش .بعد دوباره وقتی خودت خواستی بخوابی باز شیرش بده ....اینو امتحان کن امیدوارم خوب بخوابه ..وگرنه که فکر کنم داره دندون در میاره ...


مرسی مژده جان از راهنماییهای خوبت... نه هنوز دندون درنیاورده، یکی دو شبه که وقتی بیدار می شه بهش آب هم می دم یک کم بهتر شده خوابش.