ژوان عزيزمژوان عزيزم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

ژوان میعادگاه عشقمان

كودك و خدا

1392/5/6 1:34
نویسنده : مامي
619 بازدید
اشتراک گذاری
تقديم به همه مامانهاي مهربون: کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟... خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی. کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟ اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی. کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟ فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود . کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد. کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند. او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید: خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید.. خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ... *** مـادر*** صدا کنی
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان زعفران بانو
6 مرداد 92 2:21
بسیار زیبا بود میشه یه رای خوشگل به کد 597 بدیداخه بابا بزرگ نیایش خیلی دوست داره توی این مسابقه برنده بشهممنون


مرسي مامان جون
اکرم
6 مرداد 92 3:06
بسیار زیبا...


الهام مامان یسنا
7 مرداد 92 17:14
زیبا بود عزیزم. امیدوارم ما مادرها شایسته نگهداری از فرشته های که خدا بهمون عنایت کرده رو داشته باشیم و البته خدا هم به این همه زحمت و تلاشی که میکنیم که لطف و عنایت داشته باشه.
برای ژوان زیبا و دوست داشتنی


اره واقعا همينطوره الهام جون
مرسي از محبتت
ساراکوچولو
9 مرداد 92 17:15
بسیارزیبا بود ودلنشین....راستی عزیز امروز تولد ساراجون ومن عکسهای مراسم شنع فوت کنی روی آب وبرگ سبز گذاشتم سر ساعت تولدش ...خوشحال میشم بیای وببینی


مبارك باشه تولد سارا جون ، انشالله تولد ١٢٠ سالكيش ...
مامان پاني
9 مرداد 92 23:14
هميشه سلامت باشي و سايه ات بالا سر ژواني كوچولو مى بوسمتون💋💋


مرسي دوست مهربونم، مرسي به خاطر دعاهاي خوبت، جه بوسهاي ابدار خوشكلي، مرسييييييييييي........
ساراکوچولو
10 مرداد 92 15:13
مرسی دوست عزیز....


خواهش مي كنم عزيزم
مامان بانو
13 مرداد 92 2:04
سلام زهره جونی
عزیزم قدم رنجه کردی به وبلاگ ما سر زدی
خیلی خوشحال شدم
مرسی که به یادمونی
ژوان نازنینم رو ماچ مالی کن

راستی... عکسا واسه فلیک نیست... خودم نی نی رو بردم تو باغ ازش عکس گرفتم. (به به ... چه مامان با حوصله ای هستم من)

خواهش مي كنم مامان بانو جون
هزار افرين به تو مامان باحوصله