ژوان عزيزمژوان عزيزم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

ژوان میعادگاه عشقمان

ژوانی شناگر کوچولوی من

1392/8/12 12:56
نویسنده : مامي
1,228 بازدید
اشتراک گذاری

 باز هم سلام به روی ماه دخترم و همه دوستان خوبم که اینجا رو می خونن و من رو خوشحال می کنند...

من فردا باید برم سر کار، مثلا می خواستم شب زود بخوابم ولی وقتی ژوان خوابید هوس کردم بیام و یک سری از عکسهاش رو بذارم اینجا . خلاصه وقتی اومدم پای لپ تاپ دیدم اوه اوه ...چون تازگیها یک کم تنبل شدم و با گوشی از ژوان عکس می ندازم و یه مدتی بود که دوربین رو فراموش کرده بودم کلی عکس از حدودهای تیر ماه دارم که پوریا ریخته بود رو لپ تاپ ولی من اصلا یادم نبود که بذارمشون...

خلاصه این عکسها از حدودهای تیر ماه هست تا همین یکی دو هفته اخیر:

 

اول عکسهای استخر:

 

 

ژوان برای مامی می خنده...

اون هم چه خنده ای  از اون شیرین شیریناش

 

 

عسلم داره به عروسکش شیر می ده...

 

این هم یکی از روزهای کاردستی ما:

 

نتیجه کارمون دریا، موجها و ماهی هاش...

و بعدش دست و پای ظریف ژوانی در تاریخ 4 مهر 92 (یک سال و  سه ماه و 29 روزگیش)

 

 این هم شد آشپزخونه ما، مثل اینکه خیلی هم کثیف نشده بوداااااااااا

 

 

به قول دایی متین: بانوی خیار به دست... این خیار خیلی جاها به ما کمک می کنه و باعث آرامش ژوان می شه: تو صندلی ماشین، تو هواپیما، تو جشن تولدش و و و ...  خوشمزه

 

 

خب می رسیم به عکسهای ژوان قبل از مهمونی ها که  هوس می کنه کفشهای مامی رو بپوشه نه کفش خودشو

 

 

 

 منتظر آسانسور وایساده...

 

اینجا هم دیگه خسته شده نشسته روی پله...،لپش هم موقع بدو بدو خورده به کابینت و کبود شده آخ

 

 

و حالا یک عکس مادر و دختری داریم از سکوی دید باز برج میلاد و نمای تهران در شب

 

 

خب این بود عکسهای نه چندان جدید ما

عکسهای جدیدتر در پست بعدی به زودی ماچ بای بای  ماچ بای بای 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مژده
12 آبان 92 16:33
سلام عروسکم

عکسهات. مثل همیشه قشنگن

عاشق اون شدم که لپه کبود شده و نشستی رو پله!

عزیزممممممممممم خیلی تو شیرینی

زهره جون عکس دونفره هم خیلی قشنگه

خیلی ناراحت شدم که توی پست قابلیت گفتی ژوان مریض شده بوده، امیدوارم دیگه هیچ وقت رنگ مریضی رو نبینید

چه قدر این ویروس زیاد شده، الان بیشتر بچه های این سن و سال همه این بیماری رو مبتلا شدن!نه مشكلي نيست فقط من به شدت خسته ام

بوس بوس 10000 تا

دوستت دارم






فداي تو خاله مژده مهربونم

من و ژواني هم خيلي شما و ياسي زيبا رو دوست داريم.

مری (مامان آندیا)
12 آبان 92 18:01
وای خدا چقدر این دخمل شیرینه...کیف کردم عکسارو دیدم..ایشالا که شناگر حرفه ای میشی جیگر طلا...



مرسي خاله مري خوبم
elham
12 آبان 92 18:08
بوس واسه ژوان


ممنونم الهام جان
مهوش
12 آبان 92 18:13
سلام ژوان عزیزم،دلم برات تنگ شده بود هر روز به وبلاگت سر میزنم امروز از دیدن عکسای جدیدت خوشحال شدم.مرسی مامان جوونیای مهربون بخاطر گذاشتن عکسای ژوان عزیز.شاد شاد باشید.




مهوش جان ممنونم ازت به خاطر محبتي كه به من و ژوان داري...
جیران بخشنده
12 آبان 92 19:08
قربونت بشم من عرووووسک عاشق اون عکس مادر و دختری شدم


عزيزم مرسي جيران جون
مامان بانو
13 آبان 92 15:05
سلام سلام
ما اومديم با يه عالمه عكس از پنج ماهگى ژوان خانمى...
منتظر حضور گرمتون هستيم


چشم، حتما بهتون سر مي زنيم
شمیم
14 آبان 92 10:39
سلام. چه خانوم نازی . ماشالله . خدا حفظش کنه براتون. پسر من هم خرداد ماهیه.
یه سوال . شما ژوان جون رو کلاس هنر و خلاقیت می برید؟ اگه بله کجا و اینکه راضی هستید؟


شميم جان خدا پسر شما رو هم در پناه خودش حفظ كنه، بله عزيزم ما كارگاههاي مادر و كودك (خلاقيت) موسسه ارديبهشت رو مي رفتيم كه خيلي خوب بود و من راضي بودم.
مامان پانى
15 آبان 92 17:37
ژوان ناز خيلي دلمون واست تنگ شده بود خانمى تو چقدر فعالى قربونت برم
مامانى ژوان كوچولو شما بهترين مامان هستى كه اينقدر با حوصله به ژوان مي رسي


آخي عزيزم مرسي خيلي لطف و محبت داري به من
من مطمئنم شما هم تا مي توني براي بزرگ كردن و پرورش پاني زيباتلاشت رو مي كني و زحمت زيادي مي كشي...
مرسي از انرژي زيادي كه بهم دادي....
مامان ایلیا
18 آبان 92 14:06
وای جیگرشوووووووو با اون خنده های دلبریش.من عاشق اون لباست(فکرکنم مایو باشه نه؟همون میکی موسه؟؟) شدم عزیزمممممم.عاشق اون خنده های شیرینتم.بووووووووووووسسسسسسس
چه کار خوبی میکنید که میرید استخر.الهی همیشه خوش باشد


به به دوست خوبم...
آره عزيزم اون مايو ئه، مرسي از محبتت به ژوان
ايلياي عزيزمو از طرف من خيلي ببوس
مامي ژوان براي پگاه جون
20 آبان 92 9:53
پگاه جون بايد يه معذرت خواهي ازت بكنم، ديشب گوشيم دست ژوان بود تو ني ني وبلاگ بودم، بعد كه گوشي رو ازش گرفتم ديدم اشتباها نظري رو كه براش گذاشته بودي دستش خورده حذف شده، خيلي ناراحت شدم گفتم ازت عذرخواهي كنم خلاصه خيلي ببخشيد پايا رو از طرف من خيلي ببوس...
پگاه
20 آبان 92 10:45
فدای جفتتون من عاشق این مادر و دختری های شما با همدیگه هستم الهی هردوتون همیشه سلامت باشید.
مامانش این قرتی میدونه من بهش نظر دارم داره برام شیرین کاری میکنههزار تا ببوسش بجای من
مامي
پاسخ

قربون اين همه محبتت بشم پگاه مهربونم، انشالله شما و پايا جون و باباي خوبش هم هميشه در كنار هم و شاد شاد باشيد....
آیدا مامان آرشیدا
20 آبان 92 13:32
سلام زهره جون فدات شم میتونی برام از کارگاه مادر و کودک آمار بگیری ببینی تو کرج هم شعبه دارن؟ مرسی از لطفت
مامي
پاسخ
سلام عزيزم حتما پيگيري مي كنم بهت خبر مي دم
مامان امیرعلی
21 آبان 92 10:09
ماشا... ژوان عزیز چه شناگری شده هزار تا بوس[پاسخ. ممنونم دوستم.
مينا مامي سام
22 آبان 92 0:00
عزيزه نازم. اميدوارم هميشه خوش باشيد
مامي
پاسخ
مرسي مينا جان شما هم همينطور
مامانه کیاناوهانا
24 آبان 92 3:17
سلام دوستم وبلاگتون رو خوندم جالبه من هم دخترم متولد خرداد 91 خوشحال می شم باهاتون اشنا بشم ساکن تهرانم اگر اجازه بدین لینکتون کنم
مامي
پاسخ
سلام ماماني، خواهش مي كنم من هم خوشحال مي شم.، وبلاگتون رو ديدم ، چه عروسكهاي نازي داريد....
سارا مامی ژوان
25 آبان 92 9:16
الهی به این دختر زیبا رو کارهاش توی عکس خیلی به ژوان من شبیهه قربونشون برم من که همه امید ما اینا هستن البته ما یه پله عقب تریم زهره جون در مرحله کارگاه بسر میبریم تا اون موقه که ما استخر رو بشیم ژوانی مدال شناشو گرفته قهرمان کوچک
مامي
پاسخ
سارا جون اگه يادت باشه من اولين بار كه براي وبلاگ ژوان جون نظر گذاشتم در مورد شباهت خيلي چيزهاي اين دو تا عروسك كه خيلي هم برام جالب بود برات نوشتم، اولين بار كه وبلاگت رو ديدم اين شباهت تو چيزهاي ريز و درشت خيليييييييي من رو شگفت زده كرد، از پستونك و شيشه شير گرفته تا اسباب بازي و خيلي از وسايل ديگه و مهمتر از همه اسمشون يا حتي آتليه اي كه رفتيم و ... اگه يادت باشه بهت گفتم همسرت رو تو فليك ديدم و فهميدم ايشون هم يه دختر به نام ژوان دارن بعد هم وبلاگت رو پيدا كردم و .... (فكر كنم به شباهت زياد سليقه من و شما مربوط مي شه... مي خوام آيكون دست زدن رو براي خودمون بذارم نمي شه ، با گوشي ام نمي گيره. )))... حالا هم كه فسقلي ها كارهاشون اينقدر به هم شبيهه... عزيزم اميدوارم كارگاهها هم براي خودت هم براي ژوان نازنين مفيد باشه و در كنار هم لحظات خوشي رو بگذرونيد
ساراکوچولو
29 آبان 92 11:12
ماشالله به ژوان جون من...از اینکه اینقدر عزیزمامانت هستی خوشحالم وامیدوارم تا آخر در کنار هم بمانید وخوشحال زندگی کنید...راستی ایده جالبیه که از رد دست وپای بچه روی کاغذ یک قاب درت کرد وتو اتاقش زد...عاشق لباس شنات شدم به سارا جونی سری بزنیین حتما...نقاش کوچولوی خاله
مامي
پاسخ
عزيزم حتما مي آم بلاگ سارا جون رو مي بينم و مي خونم و نظر مي ذارم، ممنونم از لطف و محبتت...
مامي ژوان براي اعظم جون مامان مهبد عزيز
2 آذر 92 17:44
اعظم جون تازگيها ژوان عاشق بازي با گوشي من شده و اين وسطها يهو يه مشكلاتي هم پيش مي آد، ديشب ديدم نظرت رو اشتباها حذف كرده خيلي ازت معذرت مي خوام ولي جوابم رو برات مي ذارم: مي دونم عزيزم اولش خيلي سخته جدا شدن از همديگه ، مرخصي ذخيره كه داري اگه مي توني هفته اي دو سه روز مرخصي بگير، حالا مهبد جونو پيش كي مي خواي بذاري؟ ولي اشكال نداره خيلي از مادرها و بچه ها شون اين مرحله رو تجربه كردن و پشت سر گذاشتن بالاخره بايد يه روز دوباره كارت رو شروع كني ديگه ، تازه من كه رفتم سر كار ژوان شش ماهش بود... انشالله به خير مي گذره و نه تو و نه مهبد زياد اذيت نمي شين... اصلا هم مامان بدي نيستي اين فكرهاي مسموم رو بريز دور و خودت رو بي خودي ناراحت و پير نكن، سعي كن تو همون ساعتهايي كه با هم هستين نهايت لذت و آرامش رو در كنار هم داشته باشين اينو بدون كه كيفيت يه رابطه خيلي مهمه نه كميتش... موفق باشي
اسپاترا
4 آذر 92 3:10
سلام مامی ژوان عزیز چه عکسهای خوشگلی مامان مهربون این ژوانی شناگر ناز ما رو ببوس در ضمن عزیزم رمز عکسهای آدریان رو برات خصوصی میفرستم به ما هم سر بزن خانمی خوشحال میشیم
مامي
پاسخ
اسپاترا جان قربون محبتت بشم، ديدم عكسهاي آدريان عزيزمو، عالي بودند، مرسي كه به يادم بودي و رمزت رو برام فرستادي، تو هم از طرف من آدريان جون رو بوس بارون كن...
طراح نو
6 اسفند 92 1:24
تخفیف ویژه طراحی قالب.تقویم .صحفه ورودی.اسلاید شو عکس فقط با 8هزارتومان تخفیف ویژه تا عید طرح ازشما اجرا از ما.همین الان اقدام کنید