ژوانی شناگر کوچولوی من
باز هم سلام به روی ماه دخترم و همه دوستان خوبم که اینجا رو می خونن و من رو خوشحال می کنند...
من فردا باید برم سر کار، مثلا می خواستم شب زود بخوابم ولی وقتی ژوان خوابید هوس کردم بیام و یک سری از عکسهاش رو بذارم اینجا . خلاصه وقتی اومدم پای لپ تاپ دیدم اوه اوه ...چون تازگیها یک کم تنبل شدم و با گوشی از ژوان عکس می ندازم و یه مدتی بود که دوربین رو فراموش کرده بودم کلی عکس از حدودهای تیر ماه دارم که پوریا ریخته بود رو لپ تاپ ولی من اصلا یادم نبود که بذارمشون...
خلاصه این عکسها از حدودهای تیر ماه هست تا همین یکی دو هفته اخیر:
اول عکسهای استخر:
ژوان برای مامی می خنده...
اون هم چه خنده ای از اون شیرین شیریناش
عسلم داره به عروسکش شیر می ده...
این هم یکی از روزهای کاردستی ما:
نتیجه کارمون دریا، موجها و ماهی هاش...
و بعدش دست و پای ظریف ژوانی در تاریخ 4 مهر 92 (یک سال و سه ماه و 29 روزگیش)
این هم شد آشپزخونه ما، مثل اینکه خیلی هم کثیف نشده بوداااااااااا
به قول دایی متین: بانوی خیار به دست... این خیار خیلی جاها به ما کمک می کنه و باعث آرامش ژوان می شه: تو صندلی ماشین، تو هواپیما، تو جشن تولدش و و و ...
خب می رسیم به عکسهای ژوان قبل از مهمونی ها که هوس می کنه کفشهای مامی رو بپوشه نه کفش خودشو
منتظر آسانسور وایساده...
اینجا هم دیگه خسته شده نشسته روی پله...،لپش هم موقع بدو بدو خورده به کابینت و کبود شده
و حالا یک عکس مادر و دختری داریم از سکوی دید باز برج میلاد و نمای تهران در شب
خب این بود عکسهای نه چندان جدید ما
عکسهای جدیدتر در پست بعدی به زودی