ژوانی پاشو پیدا کرده...
١٨ مهر: وای ژوان دیگه حسابی داری بدنت رو شناسایی می کنی و قسمتهای مختلف بدنت رو پیدا می کنی، عزیز دلم هر روز به کارهای جدیدت اضافه می شه، هر روز بامزه تر می شی و کارهای بامزه تر می کنی و دل من و بابا پوریا رو حسابی می بری، تازگیها انگشتهای پاتو می کنی تو دهنت و می خوریشون چه جور، انگشت شستت پاتو محکم می کشی به لثه ات، موندم بدنت چه انعطافی داره، وقتی می خوام پمپرزت رو عوض کنم سریع پاتو می آری بالا و شروع می کنی به خوردن، من هم بهت فرصت می دم تا هر چقدر می خوای این کارو بکنی، هر وقت سیر شدی بعد پمپرزتو عوض می کنم، اینقدر از دستت می خندیم که حد نداره، خودت هم متوجه می شی که داری کار بامزه ای می کنی و با ما می خندی، ژوان جونم خیلی ناز و دوست داشتنی شدی شیرینم، آرومم، قرارم، عمرم...
مال خودته بخور بخور، این لباست ماجرا داره هااااا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی