روزهای زیبای سه نفری، هفته اول
ژوان عزیزم چهارشنبه 10 خرداد شما از بیمارستان مرخص شدی و ما تو رو به خونه آوردیم، بالاخره افتخار دادی و اومدی خونه. چند روز اول که خیلی مهمون داشتیم و همه می اومدند دیدن شما. این دیر اومدنت به خونه لطفی که داشت این بود که من دیگه خیلی سر حال بودم و تونستم از همون روز اول ورودت به خونه همه کارهاتو خودم انجام بدم. من و پوریا برای اولین بار که می خواستیم ببریمت حمام خیلی ذوق و شوق داشتیم. دکترت گفته بود که یک روز در میان باید حمام شی. چهارشنبه قبل از ترخیص، تو بیمارستان حمام کرده بودنت. ما هم جمعه 12 خرداد بود که برای اولین بار بردیمت حمام. دو نفری، من و پوریا...دختر گلم ایتقدر تو حمام خوش اخلاق و ناز بودی که حد نداره، مثل اینکه آب رو...